ترنجترنج، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

دختر عزیزم

فرشته مامان تویی

دیروز از دست بابا و مامان جون و خاله سیما ناراحت بودم اختلاف نظر منم اخم کرده بودم و نشسته بودم اونا هم داشتن منو توجیه میکردن که فرشته نجاتم اومد ترنج کوچولوی من با اون دستای نازش بغلم کرد و نازی کرد و شروع کردی اونا رو دعوا کردن آه آه الهی فدات شم الان همه چیو میترکونی بعدا میام فقط نوشتم که یادم نره عزیییییییییییییییییییزم
6 اسفند 1391

این روزا با ترنج مامان

سلام دختر خوشگل مامان خیلی وقت نداریم چون الان جنابعالی حمله میکنی بیا با جیغ داری میای اینجا وااااااااااااااااای پس کلمه خداحافظ رو بهتر از بای بای میدونی تا میگیم خداحافظ فوری بای بای میکنی خنده دارش دیروز صبحی بود که بابا میخواست بره سرکار خیلی آروم با من خداحافظی کرد تو هم توی خواب دست تپلیه مامانیت رو بلند کردی و با چشم بسته و یه لبخند بای بای کردی الهی دور اون دل مهربونت بگردم دیگه اینکه عصر که بشه دیگه منتظری یه در دری جایی بری با کوچکترین حرکت میگی دد؟دد؟ بعضی از این کارایی که میگم رو از خیلی وقت پیش انجام میدی مثلا باز کردن کشوها و ریختن بیرون لباسا و بعد سر کردن و تاتی بازی با من ولی بعضی کارات آدمو دیونه میکنه مثلا کام...
2 اسفند 1391

دو تا دندون جدید

قربون اون شیش تا دندونت بشم من عزیزم عزیییییییییییییییییییییییییییزم عشقم مامانم                                                                                    میبوسمت                   ...
11 بهمن 1391

28 دی سومین دندوووووووووووووون مبارکه

سلام عزیزدل مامان خوشگل من سومین دندون خوشگلتم دراومد قربون این صورت خوشگلت بشم من که وقتی میخندی قند تو دلم آب میشه به افتخار دندون سوم دست و هوررررررررااااااااااااااااااااااا به فاصله دو روز دندون بغلی هم سر در آورد درست مثل دندون دومت اونم دو روز بعد از اولین دندون در اومد الان دختر من چهار تا دندون داره و با چهار تا دندونش میتونه به به بخوره الان کمکت میکنم راه بری فوری میگی تاااااااااتی تااااااااااتی قربون اون سخنرانیت برم من اون روز صبح زودتر از من بیدار شده بودی تق تق میزدی تو کلم مثلا نازی میکردی و میگفتی نااااااادی ناااااااااادی جیگر مامان از بلاها موس بابا رو ترکوندی و خراب کردی بنابراین بابا یه موس تازه خرید موس قبلی رو ...
2 بهمن 1391

ده ماهگیه من و اولین باری که ایستادم همونطور که قول دادم

سلااااااااااااااااام چند تا عکس جدید من روی پای خودم ایستادم البته الان دیگه حسابی استاد شدی   ای جوووووووووووووووووووووونم دس دسی دس دسی     الهی مامانی به قربونت شیرین عسلم نمکدون من ضمنا از دیروز میگی نادی نادی نادی یعنی نازی اما نادی کردنت مامان بیشتر شبیه کتک زدنه و تاتی هم میگی البته باید سرکیف باشی گفته بودم که دست و پا و دماغ رو کاملا میشناسی یه کوچولو هم چشم یاد گرفتی البته اگه قاطی نکنی ضمنا میگم بوس کن تو هم بوسم میکنی قربون اون لبای نازت بشم من اینجا بابا میخواست ازت عکس بگیره هی بهت میگفت تاتی تای تو هم تکرار میکردی الهی قربون همین زبون شیرینت بشه مامانی تاتی   ...
25 دی 1391

14 دی اولین باری که کاملا روی پای خودت وایسادی

دست و هوووووووووووووووووررررررررررررررررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااااااااا الان داری منو میکشی تو بغلم که به موس برسی پس خلاصه میکنم پنج شنبه بعداز ظهر بود که لباس پوشیده بودیم بریم بیرون من تو اتاق بودم که یهو بابات شروع کرد به کف زدن و تشویق و کلی شور تو صداش بود گفت سمیه سمیه ترنج وایساده خودش بله دختر من روی اون پاهای کوچولو ایستاده بود صاف و راست اونم وسط تشکش به اون ناهمواری الهی قربون قدت برم من در ادامه شب و تا حالا مرتب می ایستی حتی دست دسی هم میکنی وااااااااااااااای امان چیکار کنم وقتی قدم هم برداری خدا بخیر کنه حتما عکس میزارم اگه اجازه بدی و به دوربین حمله نکنی هههههههههههه قربونت بشم من وروجکم   &n...
16 دی 1391

از هشت ماه و نیم تا حالا

ببین چیکار کردی عزیزم بعدم بای بای یعنی مامان من خیلی شیرینم دعوا نکن بخورمت آتیش پاره بابا نرو یا منم ببر صورت ماه دخترم زمستون و اسکیموی من     من و دختر خاله خوبم صهبا   من تو شب یلدا   قربون همین خنده خوشگلت برم من   من و مامانیم   بای بای   اینجا قضیه داری اینجایی که وایسادی شیر گازه شومینه هست که میری میبندی روزی صد بار ما هم مجبور شدیم حسابی محکمش کنیم تا تو خاموشش نکنی بابا داره میگه نکن ترنج اینم محل استراحت و بازیه جنابعالی کپل مامان سعی میکنم زودتر سر بزنم         &nbs...
13 دی 1391

سلام سلام

سلام عزیز دل مامانی خوشگل من عسلم ببخشید که خیلی وقته اینجا سر نزدم دلیلشو خود وروجکت بهتر میدونی فکر کنم پنج نفر هم برای مراقبت ازت کم باشن امان از روزی که تونستی چهار دست و پا راه بری و دنبال اون خیلی زود با کمک مبل و تخت میز تی وی راه بری امان امان همش اینور و و اونر میری و اگه یه لحظه ازت غافل شم خودتو به کشتن میدی الهی مامان قربونت بشه خوشگل بلا خانومم اینقدر هرروز کارای تازه میکنی که نوشتنش شده آرزو اصلا من نمیتونم سر کامپیوتر بیام و الا موس و کیبورد داغون میشه بزارمت پایین سرت تو کیسه و هم سیما رو کشیدی بیرون تو تخت تو روروئک که اصلا بند نمیشی مگر اینکه کنا روروئکت بایستی و دنده بکشی که صدا بده و چراغ بزنه یا از به عنوان واکر استفاده ...
13 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر عزیزم می باشد