ماجراهای ترنج مامان
سلام عشق مامانی خوب من دختر عزیزم خیلی وقته برات ننوشتم آخه مگه میزاری اینقدر داری تند و تند بزرگ میشی نمک مامان که مامانی بهت نمیرسه خدا بزرگت کنه مامان خدا حفظت کنه واسه مامانی این روزا زندگی من و بابایی شدی همه فکر و ذکرمون تویی زندگیمون شده پر از شادی و ترنج خانوم مامانی به دنیا اومده تا قربون تو بشه شبا وقتی بیدار میشم واسه شیر دادنت وقتی مامانی حسابی خوابالو و خستست چشمای ناز و پر انرژیت رو که میبینه به پهنای صورت لبخند میاد رو لباش حسابی سرحال میشم به خصوص اونموقع ها حسابی خنده خنده میکنی واسم انگار میدونی چطوری تشویقم کنی هرروز که میگذره بیشتر برام میخندی خوش اخلاق من اینقدر چشات شیطونه و نازه که میتونم ساعت ها زل بزنم به چشای ...
نویسنده :
سمیه
9:52