من خیلی عجولم هاهاهاهاها
من خیلی عجولم هاهاهاهاها سلام گل کوچولوی مامان قربون اون چشات برم که باهام حرف میزنه و شیطنت ازش میباره
خدایا من چه کار خوبی کردم که لایق نعمت به این بزرگی شدم ازت ممنونم به خاطر وجود زیبای دخترم ترنج که دیدن چهره قشنگش نفس رو تو سینم حبس میکنه و قلبم رو به هیجان میاره عشق من ترنج مامان ممنون که اومدی پیشم .
این روزا هر روز یه کار جدید میکنی از دو شب پیش واسه جلب توجه پستونکتو با دست خودت در میاری و بعد شروع میکنی به غر زدن که آآآآآآآآآیییییییییییی توجه توجه پستونکم افتاده کمک کمک البته بگم فقط میتونی درش بیاری و دست بگیری ولی هنوز بلد نیستی دوباره بزاری دهنت
بعدم از اون شب مجبور شدم عروسکای گهوارتو بردارم تا حواست پرت نشه و بتونی بخوابی اگه بزارمشون یا میخوای همینجوری بهشون زل بزنی و موقع تکون دادنت با چشم دنبالشون کنی یا اگه خیلی سرحال باشی میخوای بهشون دست بزنی
از دیروز صداهای نامفهومی از خودت در میاری که با اون صدای شیرینت قند تو دل مامانی و بابایی آب میشه
دیگه اینکه امروز صبح یهو ناغافل قل خوردی و افتادی خدا رو شکر که زیرت هم تشک بود میدونی دنبال چی قل خوردی مامان میخواست آغوشی ببنده که بزارتت توش و با هم به کارامون برسیم گذاشتمت رو تشکای تو تختت و حواسم تو آغوشیت بود که یهو پستونک خانوم خانوما در میاد تو هم برا نجات پستونکت سقوط آزاد کردی خیلی ترسیدم ولی وقتی بلندت کردم با اون چشای شیرینت زل زدی تو چشام و من بی اختیار خندیدم عزیز دلم فدات بشم از دست این پستونکت خیلی شاکیم آخه شبا هم برمیگردی واسه گرفتنش همین الانم نمیدونی با چه حرصی داری میک میزنی ملچ و مولوچ چشاتم سنگین شده داری میخوابی من نمیخواستم بهت پستونک بدم اولشم خودت خیلی بدت میومد ولی الان حسابی در دام عشقش گرفتار شدی مامانی
دیروز با بابایی حمومت کردیم کلی به هر سه تامون خوش گذشت فردا 40 روزه تو جیگرمی ایشالا 120 ساله بشی مامان بامزه خوش مزه من چرا از تو دلم دراومدی دلم میخواد قورتت بدم درسته دیشب کلی جلوی دوربین بابایی مانور دادی عکساشو میزارم الان باید برم از صبح نخوابیدی و من به هیچ کاری نرسیدم
مامانی زود زود بزرگ نشو آخه میخوام با هر کار جدیدی که میکنی کلی ذوق کنم الهی دور سرت بگردم عجق خوشگلم
خوشحالم که میتونم همین الان ببوسمت
آماده یه ماچ گنده باش البته یواش که بیدار نشی
مامان سمی
