ترنجترنج، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

دختر عزیزم

17مهر گوشم سوراااااااااااااااخ شد

سلام خوشکل مامانی دیروز رفتیم گوشای ناناستو سوراخ کردیم از قبلش که هنوز دکتره ذدستشم بهت نرسیده بود میدونستی قراره یه کاری سرت بیاریم و همش دستاتو باز میکردی یعنی بغلم کن و آروم نبودی ولی بعدش یکم گریه کردی و دیگه کاملا آروم شدی و یادت رفت الهی قربون دختر شجاع خوشکل خودم برم من خیلی خوشگل و ناناس شدی مامان گلم از اونجا که خیلی وقته نیومدم از کارات بگم الان با روروئکت همه خونه رو میگردی میشینی سینه خیز میری و غلت میزنی مامان به قربونت همشو که فیلم گرفتم ولی نوشتن تو این شرایط واقعا وقت میخواد که میدونی ندارم ببخشید علاوه بر اون صدات کل خونه رو برداشته بس که سر و صدا میکنی و برا خودت و من قصه میگی به ترتیب اولویت چیزایی که ساکتت میکنه میان...
7 آبان 1391

مسافرت چادگان و سی سخت

اولین سفرم به خارج البته خارج از فارس خیلی دختر خوبی بودم خیلی هم ذوق کردم کاملا با صندلیه ماشین آشنا شدم مامانم هم همینطور ههههه خیلییییییییییییییی خوش گذشت اول رفتیم چادگان اصفهان از اون ور از شهرکرد رفتیم سی سخت و تو یه کلبه بالای کوه موندیم این قده کیفففففففففففففففف داد ...
18 مهر 1391

عکسای این خوشگله مامانشه از چهار ماه به بعد

همین پریروزا خودم و مامان عکاسی کردیم ولی کار بابا یه چیز دیگست الان خودم میتونم بشینم ولی نمیدونم چرا مامان نمیزاره البته یکمم میترسما ولی میتونم میدونم میتونم این آقا رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم خب باباجون خودمه عاشقتم بابایی عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان قشنگ بگیر دیگه قربونت برم من جوجم عاشق هاپوی رورئکم هستم ولی هرچی دقت میکنم نمیفهمم چرا مامان میزنه تو سرش واق واق میکنه ولی من هرچی میزنم هیچی اینم من و بابام وقتی رفته بودیم چشمه برقون پاهام یخ کرد کلی کیف داد دالیییییییییییییییی ...
21 مرداد 1391

این منم ترنج مامان و بابا

من ترنج شجاعت مند در سه ماه و بیست روزگی روی پای خودم هاهاهاها البته با کمی کمک مامانی من عاشق عروسکم البته به شرطی که شکل آدم نباشه و جک و جونور باشه آخه از عروسکای شکل آدم میترسم ...
21 مرداد 1391

بازم عکس شیرین شیرین مامان

بعد از زدن واکسن چهارماهگی البته فکر نکن که گریه کردی خیر بعد از کلی خنده و شادی با خاله ها خوابت برد منم پیچیدمت که نکنه پات درد بگیره ولی نه خدا رو شکر تب کردی نه درد و ناآرومی داشتی خیلی بهت افتخار میکنم عزیزم ذوق برای بیرون رفتن   ...
21 مرداد 1391

من اومدم از سه ماه و نیم تا چهار ماه و نیم

سلام جوجه حنا خوشگل مامان معذرت میخوام که اینقدر دیر شده خودت دلیلشو میدونی خوشگلم اما قول میدم از این به بعد بازم مرتب بیام دختر خوشگلم امروز که دارم برات مینویسم خیلی وقته که دیگه صدای شیرینت خونه رو پر کرده وقتی میخوابونمت تا نصفه بلند میشی و سر و گردنت رو با شونه هات میکشی بالا عاشق کتاب خوندنی عاشق نمایش عروسکی عاشق هر چیزی که ابزار باشه تلفن کنترل تی وی آیفون ملاقه دنده و فرمون ماشین به همه چی هجوم میبری و میخوای اسمتو که صدا میکنن فوری برمیگردی نگاه میکنی و همه اعضای درجه یک فامیل مامان و بابا رو کامل میشناسی و از بس که خنده رویی بسیار محبوب عاشقتم گل مامان خودت میدونی که اصلا وقت نوشتن ندارم عزیز دلم ولی اینقدر شیرینی که حیفم میا...
19 مرداد 1391

تعریف

سلام شیرین شیرین مامان عسلیه خوشمزه من الان خوابیدی و من تند تند بینویسم تا بیدار نشدی خوشگلم من برات با عروسکات نمایش اجرا میکنم اونوقت جنابعالی با صدای هر عروسک به سمت خودش برمیگردی و با کنجکاوی و دقت حرفاشونو گوش میکنی نمک نمکدونم میخندی و تعجب میکنی اگه دو ساعتم طول بکشه مشغولی عاشق قاشق و غذا خوردنی عاشق مکیدن موز اگه بابا مامان دارن غذا میخورن اینقدر سرو صدا میکنی و التماس میکنی که بهت بدم که ما دلمون میره و مجبور میشم یه کوچولو بزارم سر زبونت تو هم تا قاشق میاد نزدیکت دو دستی دست مامان رو محکم میگیری تا قاشق رو دور نکنه ضمنا بستنی هم خیلییییییییییییی دوست داری اگه موز باشه که دیگه نگو مگه دستمو ول میکنی چلپ چلپ میک میزنی قربونت ...
12 تير 1391

عکسای دو ماه و نیم تا سه ماه و نیمه

عکس بالا وقتیه که با مامان بابا رفتیم بهشت گمشده رو پیدا کردیم گرچه بهشت ما تویی عزیز دلم ترنج و بابای مهربونش قربون جفتتون برم من قربون همین تمبون بره ایت بشم من ترنج تو لباسایی که هنوز اندازش نیست فدات بشم ای جاااااااااااااااااااااااااانم بخورمت قربونت برم بعد از کلی شیطونی خوابت برد بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس ...
5 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر عزیزم می باشد