دیگه خیلی نمونده هفته 36+2
سلام عزیز مامان خوبی؟میدونم که خوبی امروز صدای قلب نازنینت رو شنیدم که قشنگ ترین صداییه که به عمرم شنیدم هربار شنیدمش اشک ریختم عزیزم و بهت افتخار کردم که اینقدر سختته و جات تنگه ولی اینقدر شجاعی تو خیلی از مامان شجاع تری عزیزم هر وقت نگرانت بودم و صدات کردم فوری جواب مامانو دادی یادته اون روزای سخت همون روزایی که مامان فقط سلامتیه تو رو از خدا میخواست همون روزا که تو هنوز اونقدر کوچیک بودی که هیچکی باور نمیکرد تکون بخوری مامان صدات میکرد تو با همه قوات بهم میگفتی که خوبی قربون اون همه تلاشت برم مامان خیلی وقته با همیم روز و شب الان دارم به پهنای صورتم اشک میریزم هم منتظرم زود بیای و بغلت کنم ببینم فرشته ای که تو دلمه کیه و چه شکلیه و از یه طرف دلم خیلی تنگه برات میترسم اگه یه لحظه ازم جدات کنن بمیرم عشق من .داشتم فکر میکردم از وقتی به دنیا بیای و ببرنت و ازم بگیرنت تا تمیزت کنن چه کنم مامان میمیرم نه ماه فقط مال خودم بودی ولی حالا ..............
میترسم از دوریت میترسم از اینکه بخوای بیای تو این دنیا که هزار جور خطر داره میترسم از حالا نگرانم که میخوای ازم جدا شی مامان گرچه میدونم که تو خیلی قوی هستی عزیزم میدونم که بزرگ میشی ایشالا و برای خودت خانومی میشی حالا که میخوای ازم جدا شی عزیزم میدونی که قلبمم با خودت میبری هرگز ازم دور نشو همیشه آغوش مامان برات بازه همیشه من فقط زندم تا خوشبختی و سلامتیه تو رو ببینم امیدم.
تو همه زندگیه منو بابایی تو نفسمی هر جا که باشی تو فقط دختر خودمی جیگر مامان خیلی دوست دارم
از خدای بزرگ سپاسگزارم که تو رو به من هدیه کرده عمر من ازش میخوام که بهت سلامتی بده و کمکم کنه که مامان خوبی برات باشم ازش برا امتحان سختی که داریم طلب کمک دارم امیدوارم که زیاد اذیت نشی .مامان همه سعیشو میکنه که تو خوب باشی عشق من
میبوسمت
مامان سمی