ترنجترنج، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

دختر عزیزم

من به گرد پاتم نمیرسم چقدر عجله داری واسه بزرگ شدن

1391/4/5 9:42
نویسنده : سمیه
518 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم ترنجم قشنگم

امروز سه ماه و 11 روزه که تو جیگرمی قربون چشمای نازت برم هرروز صبح بیدار میشم و صورت ماهت رو کنارم میبینم روز به روز بیشتر عاشقت میشم هرروزم با وجود نازنین تو یه عمر دوبارست وقتی قد و قواره کوچولوت رو نیگاه میکنم یاد اون نقطه سفید تو مانیتور سونوگرافی میفتم وسط اون صفحه تاریک که تند و تند روشن خاموش میشد قلب کوچولوت قلب مهربونت نازنینم حالا تو بغلمی و من دیگه هیچی کم ندارم عزیز مادر حالا هرروز بزرگ و بزرگ تر میشی و از دیدنت قلب مامان سرشار از عشق و شادی میشه امروز صبح تا جایی که تونستم چلوندمت کلی بوست کردم اینقدر که کلی خسته شدی و خوابت برد الهی فدات بشم که ماچای محکم مامانی و تحمل میکنی و با اون لب کوچولوی بامزت لبخند تحویلم میدی مال خودمی دوست دارم

از کارای جدیدت دیگه نمیرسم بیام اینجا بگم دوربین دستمه و هر لحظشو فیلم میگیرم گرچه تا دوربین ببینی دیگه میخ دوربین میشی و منم مجبورم دوربین مخفی بگیرم فدات بشم دیگه مامان جون و خاله سمیرا و خاله سیما و شایان رو میشناسی کاملا مامان و بابا ولی به ارجحیت دارن برات همه چیو میگیری و میکنی تو دهنت به خصوص اگه پارچه ای باشه ولی از تلفن و اسباب بازی نمیگذری اگه مامان کنارت غر غر کنه مثل خودت آروم میشی و دست کوچولوت رو روی صورت مامان میکشی و شروع میکنی اخون کردن و مامان رو آروم میکین فدات بشم مهربون من دیگه تو روروئکت که میزارمت با فرمون و و هاپوی جلوش کلی بزن بزن راه میندازی عاشق تلفنی عاشق غذا خوردنی البته من به صورت سوری قاشق خالی بهت میدم تو هم از اینکه مثل ما غذا میخوری کلی کیف میکنی از دستت آبم نمیتونم بخورم زل میزنی بهم منم از گلوم پایین نمیره دیگه امروز صبحم تاتی تاتی و دالی موشه بازی کردیم و تو برا اولین بار کلی خندیدی نمیدونم یعنی یاد گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

الانه که بیدار شی باید برم عکسا رو میزارم گرچه اصلا با دوربین میونه ای نداری قربونت برم خانومه کنجکاو

                                                                        میبوسمت مامان سمی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر عزیزم می باشد